2) محدود نبودن به زمان و مکان
حق معنوی دارای دو ویژگی است که مادهی 4 قانون حمایت مؤلفان … به آنها اشاره دارد :” حقوق معنوی پدیدآورنده محدود به زمان و مکان نیست و غیر قابل انتقال است. “
بدین ترتیب ، حقوق معنوی چون وابسته به شخصیت پدیدآورندهی اثر است امکان انتقال و واگذاری ان به غیر وجود ندارد و بر خلاف حقوق مادی محدود به مکان نیز نیست و اثر در هر کشوری که باشد باید مورد حمایت قرار گیرد.
مبحث دوم: پیشینه حق کپی رایت
گفتار اول: تاریخچه حقوق پدیدآورندگان
تدوین و تکوین قوانین حقوق پدید آورندگان کاری نبوده که به یک باره انجام شده باشد، بلکه بر خلاف تصور بسیاری از ما ایرانیان، فرایندی بس طولانی داشته است.
نخستین مورد اختلاف قضایی ثبت شده در اروپا سر حقوق مؤلف یک کتاب به سال 567 میلادی بر میگردد. در آن سال یک طلبهی مسیحی ایرلندی به صومعه میرود و بدون اجازه از روی کتاب نوشتهی راهب سالتیر نسخه برداری میکند. راهب زمانی که به این امر پی میبرد، از طلبه میخواهد نسخهی جدید را به او تحویل دهد، اما طلبهی مسیحی نمیپذیرد. راهب نزد شاه شکایت میبرد و شاه دستور میدهد تا نسخهی جدید تحویل راهب شود ، و طلبهی به این حکم عمل میکند.
گرچه وضع حقوق مدنی دربارهی حقوق صاحب اثر به دوران پس از اختراع دستگاه چاپ توسط گوتنبرگ در سال 1451 بر میگردد، برای درک عمیق و صحیح مفهوم حقوق مؤلف، نگاهی پیش از آن ضروری است.
بنابراین از منظر حقوق پدیدآورنده و با دیدگاهی خطی، میتوان تاریخ را به دو بخش تقسیم کرد:
1. دوران پیش از اختراع دستگاه چاپ توسط گوتنبرگ
2. دوران پس از اختراع دستگاه چاپ
الف) دوران پیش از اختراع دستگاه چاپ
انسانهای اولیه، در دوران پیش از تمدن و حتی پیش از آنکه به صورت قبیله یا ایل تشکل یابند، به صورت گلههایی پراکنده در جنگلها میزیستند. آنها هنگام گرسنگی از آنچه مییافتند_ اعم از میو? درختان یا گوشت خام حیوانات_ تغذیه میکردند و هنگام خستگی در هر مکان مناسبی که پیدا میکردند_ اعم از بالای درختان یا کف جنگل _ استراحت میکردند و میخوابیدند. آنها به جز دستان و دندانهای خود هیچ ابزار دیگری نداشتند. آنها نه تنها چیزی نداشتند که مالکش باشند، بلکه خود متعلق به جمع کوچکشان بودند. طبعاً در آن دوران آنها هیچ ذهنیتی دربارهی مفهوم “تملک” و “مالکیت” و یا “حق تصرف” نداشتند.
مفهوم مالکیت_ چه مالکیت جمعی و چه فردی_ برای نخستین بار شاید همزمان با ساخت وسایل و ابزار و لباس در ذهن انسان نقش بست. این حس سپس گسترش یافت و حیواناتی را که رام کرده و یا پرورش داده بود همچنین زمینی را که روی آن کار میکرد و غار یا فضایی را که در آن زندگی میکرد، شامل میشد.
ابتدا حس و مفهوم مالکیت شامل چیز های ملموس و عینی میشد؛ چیزهایی که قابلیت انتقال از دستی به دست دیگر داشت. حس مالکیت شامل چیزهایی غیر ملموس و غیرمادی مانند ادبیات و داستان نمیشد، چرا که داستان نه تنها عینیت نداشت، بلکه مرئی نیز نبود و دیده نمیشد.
بی تردید داستان سرایی و تخیل پردازی داستان گونه پیش از اختراع خط وجود داشته است. هومر و شعرای دورانش اشعارشان را به صورت دهان به دهان منتشر میکردند. اما اشعار رانده شده بر زبان از صدای شاعر به پرواز در میآمد و در خاطر شنونده مینشست و به محض بیان مورد استفادهی همگان قرار میگرفت، یا به عبارت بهتر به مالکیت و در سطح بالاتر به مالکیت اجتماع در میآمد.
حتی پس از اختراع خط و ساختن پاپیروس و فرآوری پوست حیوانات برای نوشتن، قرن ها بعد هیچ نویسنده، شاعر، یا تاریخدانی به این نیندیشید که با تکثیر نسخههای کتاب و انتشار آن درآمد کند.
در دوران هخامنشیان و یونان باستان و حتی تا اوج دوران تمدن اسلامی نیز همین گونه بود و دانش نوشته شده بر کاغذ در اختیار همگان قرار میگرفت. بنابراین اگر چه نویسندگان با تاکید اصرار داشتند که نامشان بر اثرشان ظاهر شود تا نام و عنوانشان ماندگار گردد، به غیر از کسب . افتخار و انتقال دانش و ادبیات هیچ هدف مادی و تجاریای نداشتند. البته بسیاری پادشاهان و درباریانی که در ازای یک اثر یا کتاب تألیفی با پرداخت مبلغی به نویسنده یا شاعر از او حمایت مالی میکردند، اما این پرداخت جنبهی هدیه داشت، نه جبران حقوق پدیدآورنده، حاکمان و ثروتمندانی که از ادب و هنر لذت میبردند، بر خود واجب میدیدند که از انسانهای فرهیخته حمایت کنند. حمایت انها ریشه در خواست درونی حمایت کنندگان داشت، نه در حقی که از خلق اثر برای پدیدآورنده و مؤلف ایجاد میشد.
برخی نویسندگان یونان باستان با به نمایش درآوردن آثارشان کسب درآمد میکردند. آنها مطالب خود را در اجتماعات میخواندند و مردم اگر لذت میبردند، به فراخور خود مبلغی میپرداختند. برای مثال زمانی که هردوت متن کتاب تاریخ خود را برای اجتماعی از اهل آتن خواند، مردم چنان خوشحال شدند که مبلغی معادل دوازده هزار دلار امروز به او پرداختند.
در رم باستان کتاب فروشانی وجود داشتند که با بهره گیری از بردگان آموزش دیده، با تکثیر آثار کسب درآمد میکردند. آنها گاهی برای اشعار یا نوشتهها مبلغی به نویسنده میپرداختند، اما این پرداختها بیشتر جهت ادای احترام بود، نه ادای حق، و شباهتی به حقوق پدیدآورنده به گونهی امروزین نداشت.
در ایران باستان و دوران اسلام نیز کاتبانی بودند که با رونویسی و نسخه برداری از آثار نویسندگان شناخته شده امرار معاش میراندند، اگر این مکاتبان تحت نظر حاکم یا ثروتمندان کار میکردند، خود با نویسندگان هیچ ارتباط مالی نداشتند و حاکم یا درباریان ثروتمند بود که اگر مایل بود، مبلغی را به رسم هدیه به نویسنده میپرداخت.
اما نسخه برداری از کتابهای موفق توسط افراد مختلف و سودجو بسیار فراوان اتفاق میافتد. صاحبان اثر و حامیانش اغلب نه به دلیل مسائل مادی و مالی، بلکه به علت مشاهده ای اشتباهات فراوان در نسخههای جدید لب به اعتراض می گشودند و یا با وجود این هیچ گونه اعتراضی را مبنی بر حق پدیدآورنده مشاهده نمیکنیم.
در واقعهای تلخی که بین فردوسی و محمود غزنوی بر سر شاهنامه اتفاق افتاد، اختلافات ناشی از مسائل سیاسی بود. فردوسی اثر خود را شایستهی هدیهای بزرگ میدانست، اما محمود غزنوی که از تاکید های فردوسی بر فرهنگ و تاریخ فارسی ناخرسند بود، ابتدا به او بی محلی میکرد، و بعد هدیهای کوچک برای فرستاد. به هر حال موضوع اختلاف این نبود که فردوسی بخواهد حق تکثیر اثرش را به محمود غزنوی واگذار کند و یا انکه محمود غزنوی بدون مجوز فردوسی از شاهنامه بهره برداری کرده و در آن سود مالی برده باشد. فردوسی گرچه توقع هدیه و جایگاهی والا از محمود غزنوی داشت، خواستههایش هیچ سنخیتی با مفهوم کپی رایت و حقوق پدیدآورندگان به گونهای که امروز رواج دارد نداشت.
اصولاً نویسندگان دوران باستان در اروپا و ایران و حتی چین و هند هنوز ادعای مالی خاصی نسبت به آثار خود نداشتند، مگر حس لذت ناشی از خلق اثر و کسب افتخار.
در دوران پیش از اختراع ابزار و امکانان و وسایل زندگی، انسان های اولیه از حس مالکیت بی بهره بودند و با این مفهوم آشنا نبودند چرا که خود نیز متعلق به جمع بودند.
با ساخت ابزار و وسایل زندگی و شاید با تصاحب غار به عنوان مکان زندگی، حس مالکیت در وجود انسان ظاهر شد و پس از مدتی از درون وجود ناخودآگاهش در بستر ذهن خود آگاهش سر برآورد. این حس مالکیت نسبت به ابزار ، شکار، و مکان زندگی، به مرور گسترش یافت و شامل گلههای دام و زمینی که رویش کار میکردند نیز شد.
حس”حق مالکیت” ابتدا چیزهای ملموس و عینی را شامل میشد و چیزهای غیر مادیای مانند داستان و نقاشی را در بر نمیگرفت.
حقیقت این است که انسان طبق غریزهای قوی مایل است آنچه را تولید میکند یا به دست میآورد تحت تملک قرار دهد و خودش از آن بهره برداری و استفاده کند. از آن لذت ببرد، و یا سود ببرد. انسان از بهره برداری انحصاری از برخی اشیا نیز لذت میبرد، چرا که به او احساس قدرت میبخشند. این غریزهی طبیعی، هر چند که پس از مدتی ماهیت افراطی پیدا کرده و باعث ایجاد گروههای فقیر و غنی شده است.
یکی از اهداف انسان از گردهمایی و ایجاد اجتماع، پیگیری همین حس غریزی بود. اجتماع با تدوین و وضع قوانین نانوشته و نوشته هم از تک تک افراد حمایت میکرد و هم امکان دفاع از جمع را فراهم میساخت.
نویسنده و هنرمند نیز به دنبال کسب حمایت اجتماع از این حرف خود میباشد تا از نتایج مادی و معنوی آنچه تولید میکند بهرهمند گردد.
گرچه بزرگترین دست آورد پدیدآورندهی اثر ادبی، هنری، و علمی رضایت خاطر ناشی از خلاقیت و تحسین دیگران است، این سبب نمیگردد که نویسندگان و پدیدآورندگان نخواهند که مانند بقیه صاحبان حرف از منافع مادی و آنچه تولید کردهاند محروم بمانند و بهرهمند نشوند.
حقیقت این است که آنچه پدیدآورنده تولید میکند، به محض بر زبان رانده شدن یا چاپ شدن در اختیار دیگران قرار می گرد و او تسلطی بر جریان امور مالی و درآمدها نخواهد داشت و دیگران به راحتی میتوانند مالک تولیدات او شوند. اما از طرف دیگر، آنچه او تولید میکند برای دیگران بسیار لذت بخش است و زمینهی این امر وجود دارد که عدهای بخواهند کسب ان لذت معنوی، بهای مادیاش را بپردازند.
بنابراین جامعه مسئولیت حمایت از پدیدآورنده را بر عهده میگیرد و به او اختیار میدهد تا از حاصل خلاقیتش بهره برداری نمیاید.
به این ترتیب فلسفهی تدوین و وضع قانون حمایت از پدیدآورندگان اثر_ که ابتدا از نویسندگان شروع شده و به هنرمندان و اندیشمندان و دانشمندان و مخترعان گسترش یافت _ به خوبی روشن میگردد.
از طرفی اجتماع در حمایت از پدیدآورندگان اثر، به فرهنگ خود غنا میبخشد و زمینه را برای ظهور انسانهای خلاق دیگر فراهم میکند. به این ترتیب جامعه به هنگام حمایت از پدیدآورندگان، خود منتفع و بهرهمند میشود.
در این سایت فقط تکه هایی از این مطلب با شماره بندی انتهای صفحه درج می شود که ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت کلمات به هم بریزد یا شکل ها درج نشود
شما می توانید تکه های دیگری از این مطلب را با جستجو در همین سایت بخوانید
ولی برای دانلود فایل اصلی با فرمت ورد حاوی تمامی قسمت ها با منابع کامل
درست به همین دلایل است که برخی کشورها و حکومتهای محلی به آرامی و در طول تاریخ به تدوین و وضع قوانین حقوق پدیدآورندگان پرداختند. اما تا پیش از اختراع دستگاه چاپ این حمایتها هنوز شکل قانون به خود نگرفته بود، و هر حاکم یا درباری، به هر ترتیب و هر میزان که مایل بود، از اتباع دانشمند و متفکران تحت حکومتش حمایت و یا از آنها حمایت میکرد.
ب) دوران پس از اختراع دستگاه چاپ
گوتنبرگ نخستین کتاب چاپی خود را در 1451 در شهر منتز به چاپ رساند. در 1465 دو آلمانی در نزدیکی رم چاپ کتاب با دستگاه چاپ را آغاز کردند. آنها در 1467 به رم نقل مکان کردند. در 1469 جان اسپیرایی چاپ کتاب را در ونیز آغاز کرد. نخستین دستگاه چاپ در 1469 در فرانسه شروع به کار کرد. کاکستون نیز در 1474 نخستین نشر چاپی را در انگلستان راه اندازی کرد.
در ابتدای ظهور دستگاههای چاپ و صنعت نشر، مالک دستگاه چاپ خود ناشر نیز بود. نخستین کتابهایی که در آن زمان در اروپا چاپ شدند انجیل و کتابهای دعا بودند. اما در 1465( یعنی حدود 15 سال پیش از چاپ نخستین کتاب ) نشر فاست و شوفر کتاب دیوان، نوشتهی سیسرو را به چاپ رساند. این کتاب اثر هنری – ادبی بود.
با این حال ویراستاری آثار نویسندگان کلاسیک، تطبیق متون، و بازنگری آنها نیازمند دانش و تخصص بود. گاهی مالک دستگاه چاپ _ ناشر، خود دانش کافی برای این کار را داشت و خود متن را آماده میکرد، اما گاهی او از اطلاعات و دانش کافی برای این کار را داشت و خود متن را آماده میکرد، اما گاهی او از اطلاعات و دانش کافی برای این کار را داشت و خود متن را آماده میکرد، اما گاهی از اطلاعات و دانش کافی برای انجام دادن چنین مهمی بی بهره بود و مجبور میشد ادبا و دانشمندان و متخصصان را برای آماده سازی متون کلاسیک استخدام کند و به آنها پول بپردازد. اما ناشر کتاب سیسرو مردی اهل علم و دانش بود و خود این کار را انجام داد. به عبارت بهتر، او چاپخانه دار _ ناشر_ نویسنده بود.
زمانی که ناشر پس از تحمل زحمات و هزینههای زیاد کتابی کلاسیک را چاپ میکرد و پس از مدت کوتاهی میدید که چاپخانهی دیگری همان کتاب را با قیمتی به مراتب کمتر به بازاتر عرضه کرده است، طبیعی بود که ناراحت و خشمگین گردد. علت پایین بودن قیمت تولیدات ناشر دوم این بود که هیچ هزینهای برای تصحیح و ویراستاری متن پرداخت نمیکرد، در نتیجه قیمت تمام شده کمتر میشد.
نکتهی اساسی و قابل توجه این است که نخستین کسی که به وضع قوانین حقوق پدیدآورنده نیاز پیدا کرد، همان چاپخانهدار- ناشر- نویسندهای بود که مالک چاپخانه و نشر فاست و شوفر بود. جان اسپیرایی نزد دولت جمهوری ونیز شکایت برد و در 1469 سنای ونیز حقوق انحصاری چاپ و نشر کتابهای سیسرو و پلینی را به مدت پنج سال به او واگذار کرد.
به این ترتیب برای نخستین بار دولتی با وضع قانون، از حقوق یک پدیدآورنده حمایت کرد. این حمایت فقط برای دو کتاب و برای مدتی محدود، یعنی پنج سال معتبر بود و فقط در درون مرزهای همان جمهوری اعتبار داشت، اما به هر حال زمینه ی مناسبی را فراهم آورد تا چند قرن بعد، قوانین حمایتی بیشتری تدوین گردد.
همزمان با نگرش طبقه حاکم در کشورهای اروپایی همچون انگلستان که ماشین چاپ را یک اهرم سیاسی و اجتماعی نیرومند میشمردند و به آن توانایی تهدید قدرتهای خودکامه حکومتی را میبخشیدند.بهرهمندی مقامات حکومتی از امتیاز انتشار آثار بهعنوان اهرمی برای کنترل و سانسور تولیدات چاپخانهها و سلب آزادی بیان آغاز شد، چنانکه از سالهای پایانی سده پانزدهم تا آغاز سده هجدهم نمونههای فراوانانی از صدور فرامین و قوانین سلطنتی گوناگون برای اعطای امتیاز چاپ دیده میشود.در سده هفدهم در پرتو اندیشههای آزادیبخش فیلسوف انگلیسی”جان لاک”و همفکران او، با ظهور اندیشههای فردگرایی و جایگزینی نظام پارلمانی به جای سلطنت مطلقه، محدودیتهای تحمیلی بر چاپخانهها، رفتهرفته کاهش یافت و کتابفروشان و ناشرین با توسل به نظریه مالکیت معنوی آغاز به دفاع از حقوق خویش کردند.11
قانون آن (the state of anne)که در 1710 حمایت بین المللی از حقوق مؤلّف به شکلگیری میثاقها و موافقتنامههایی همچون میثاق برن، موافقتنامه تریپز، میثاق رم و دیگر میثاقهای بین المللی در زمینه حقوق مربوط به کپی رایت و نیز کنوانسیون تأسیس سازمان جهانی مالکیّت معنوی انجامیده است.در همان حال، مقررات ملی نیز به تدوین قوانینی در این مورد در داخل هر کشور و برای حفظ
حقوق مؤلّف میپردازد.
صاحبان آثار ادبی و هنری شاهد پیدایش فرصتهایی هستند که امکان بهرهبرداری بیاجازه از آثار آنان را در سطح وسیع پدید میآورد.این افراد برای تأمین حقوق خود درپی گونههای تازه حمایت قانونی از آثار خویشند و در این میان، قانون کپیرایت بهعنوان سنگ زیربنای نشر و چارچوبی حقوقی برای رشد و توسعه آثار ادبی و هنری، نقش مهمی در جهان پیچیده ارتباطات مدرن بازی میکند.
اما اولین قوانین با پیشرفت صنعت چاپ و حمایت از مولفان در برابر نسخ غیر مجاز وضع گردید. اولین قانون مربوط به حق مولف در دنیا “قانون آن” 1710 ( (the statute of Anneمیلادی توسط پارلمان انگلیس وضع گردید شناخته میشود .برپایه این قانون با گذشت مدت زمان مشخصی، امتیاز واگذار شده به ناشر برای نشر و توزیع نسخههای آثار، به نویسنده آن منتقل میشد و او حق داشت که امتیاز نشر را به ناشر دیگری واگذار کند. ثبت نکردن کتاب (در کتابخانه ملی) جلوی اقدام برای دریافت خسارت از نقضکننده حق را میگرفت اما حق مولف را بیاعتبار نمیکرد.این قانون برای افزایش رقابت در کسبوکار نشر از راه محدود کردن انحصارات، موثر واقع شد و به مولف حق صدور جواز نسخهبرداری میداد.12
برخورداری از حمایتهای “قانون آن” نیازمند برخی تشریفات بود از جمله ثبت آثار نویسنده به نام خود به ودیعه گذاشتن 9 نسخه از اثر منتشر شده در دانشگاهها و کتابخانهها.بااینحال، از آنجا که این قانون تنها کتاب را دربرمیگرفت و از دیگر آثار چاپی همچون گراوها و مصنوعات هنری حمایت نمیکرد، اقدامات جمعی از هنرمندان به تصویب”قانون کلیشهسازان”در سال 1735 انجامید و درپی آن حقوق مولف به دیگر کشورها گسترش پیداکرد.دانمارک درسال 1741 با فرمانی از سوی پادشاه آن کشور، ایالات متحده آمریکا در سال 1790 در نخستین قانون فدرال خود، فرانسه در سالهای 1791 و 1783 با تدوین دو مصوبه درباره حمایت از مولفان و آثار ادبی و هنری، المان کشوری که صنعت چاپ از آنجا آغاز شده بود نخست با تنظیم مقرراتی در مورد توافقهای مربوط به نشر و در میانه سده نوزدهم با وضع قوانینی در ایالتهای گوناگون، مؤلفان را بهعنوان دارنده حقوق آثار خود به رسمیت شناختند.در همین دوران اتریش و اسپانیا به جمع این کشورها پیوستند و بعضی از کشورهای آمریکای لاتین از جمله شیلی (1934)، پرو(1849)، آرژانتین(1869)و مکزیک(1871)نیز پس از استقلال به تدوین قوانین ملی در این زمینه پرداختند.13